۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

رویای شرقی

الان ساعت حدود 9 شبه . دیگه کم کم دارم راه میوفتم برم خونه . فردا نه پس فردا دوباره پنجشنبه میشه و دوباره کلاس آبرنگ . گروه آبرنگ کاران شرق و یه دنیا تصویر و خیالات رنگی که من بشون میگم " رویای شرقی" . باید امشب زود تر برم بلکه بتونم یکی دو تا کار بزنم . داشتن شوق واسه خونه رفتن اونم به عشق نقاشی، واسه من حس جدیدی نیست .قبلا هم اونو تجربه کردم . اون سالهای دوری که طراحی کردن تنها دغدغه من بود و عشق به هنر، شاکله وجودم.
دوستان شرقی ، از همتون ممنونم واسه این رنگ تازه ای که به زندگی من زدین .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر